پرسش :

اگر رنگ مشکی به خاطر آثار منفی آن مکروه است چه فرقی بین پیراهن و چادر مشکی وجود دارد؟!


پاسخ :

کراهت رنگ مشکی

یکی از سؤالاتی که ممکن است درباره حجاب به ذهن برسد، بحث چادر مشکی است، که از طرفی در منابع دینی از کراهت رنگ سیاه گفته می شود و از طرفی در جامعه ما تاکید می شود که حجاب و چادر مشکی بهترین حجاب است؛ اگر رنگ مشکی به خاطر آثار منفی آن مکروه است چه فرقی بین پیراهن و چادر و روسری و مقنعه مشکی وجود دارد؟!

اما از چند جهت این شبهه قابل مناقشه است:
 
اولا: کراهت رنگ مشکی عام نیست:
پوشیدن رنگ مشکی همیشه و در همه مصادیق لباس مکروه نیست؛ چنانکه در روایات، پوشیدن کفش و عمامه و عبای مشکی استثناء شده و در مورد مقنعه و چادر و کفش زنان هم می تواند صدق کند. در روایتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می خوانیم: «کَانَ رَسُولُ اللَّه یَکْرَهُ‏ السَّوَادَ إِلَّا فِی‏ ثَلَاثٍ‏ الْخُفِّ وَ الْعِمَامَةِ وَ الْکِسَاءِ»(1)؛ (رسول خدا سیاه پوشی را مکروه می دانست، مگر در سه مورد: کفش، عمامه و عبا). در این روایت فرقی بین زنان و مردان وجود ندارد، بلکه به طریق اولی برای زنان هم می تواند صدق کند و می توان از این حدیث، عدم کراهت چادر مشکی را ـ که در ردیف عبا قرار می گیرد ـ استفاده کرد؛ چنانکه در لغت هم کساء به معنی پارچه ای است که بدن را می پوشاند و در آن زن یا مرد بودن کسی که این پارچه قرار است بدن او را بپوشاند شرط نشده است.(2)

استفاده از رنگ مشکی در مراسم عزاداری نیز کراهت ندارد و اگر آن مراسم عزاداری، برای معصومین باشد ثواب هم دارد. محکم ترین دلیل این مطلب، این است که خود ائمه به صورت عملی چنین کاری را تأیید کرده اند؛ مثلا امام حسن در سوگ امیرالمؤمنین على(علیه السلام) جامه سیاه بر تن کرد و با همین جامه به میان مردم آمد.(3)

مراجع تقلید نیز بر همین اساس استفاده از لباس سیاه برای عزاداری را مکروه نمی دانند؛ مثلا آیت الله مکارم شیرازی در این زمینه می فرمایند: «با توجّه به اینکه پوشیدن لباس‏ مشکى‏ در ایّام شهادت حضرات معصومین(علیهم السلام) نوعى تعظیم شعائر الهى محسوب مى‏ شود کراهت ندارد و رنگ استحباب به خود مى‏ گیرد».(4)

شاید علت این حکم تاثیر روانی لباس سیاه باشد که به نوعی این پیام را به مخاطب القا می کند که در شرایطی نیستم با شما شوخی کنم و شاد باشم. در مورد چادر نیز سیاه بودن رنگ آن می تواند همین پیام را به مخاطب منتقل کند که در شرایطی نیستم که با شما شوخی کنم یا رفتار سبکی داشته باشم؛ لذا می توان نتیجه گرفت این حکمت ها و قرائن و شواهدی که بیان شد در مورد چادر نیز صدق می کند و کراهت پوشیدن لباس سیاه را در مورد چادر برطرف می کند. ضمن اینکه چادر سیاه در حقیقت یکى از برنامه‏ هاى تمام فِرَق مسلمین می باشد که کم کم به یک شعار اسلامی تبدیل شده و همه به آن پایبند هستند و به همین دلیل است که دشمنان اسلام از آن وحشت دارند.(5)

ثانیا: از واژه قرآنی «جلباب» رنگ تیره نیز برداشت می شود:
از واژه «جلباب» که در قرآن درباره حجاب بیان شده، رنگ تیره نیز برداشت می شود. در آیه 59 سوره احزاب می خوانیم: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ»؛ (اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنین بگو: جلباب ها [روسرى ‏هاى بلند یا چادر] خود را بر خویش فرو افکنند این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است‏).

در این که منظور از «جلباب» چیست؟ مفسران و ارباب لغت چند معنا براى آن ذکر کرده اند:
1- ملحفه (چادر) و پارچه بزرگى که از روسرى بلندتر است و سر و گردن و سینه ها را مى پوشاند؛
2- مقنعه و خمار (روسرى)؛
3- پیراهن گشاد.(6)

جلباب را به هر معنایی بگیریم تیره و سیاه بودن آن نیز احتمال می رود و شواهد لغوی فراوانی برای اثبات این مدعا وجود دارد که اساساً از ریشه ی لغوی «جلباب» رنگ مشکی اخذ شده است؛ زیرا جلباب در لغت از ریشه ی «جُلب» است و یکی از معانی جُلب در بسیاری از کتاب‎های لغوی معتبر، تیرگی و سیاهی است. مثلاً «جُلب اللیل» به معنای سیاهی شب آمده است. ابن منظور، صاحب کتاب لغت معتبر لسان العرب، پس از نقل شعری که بخشی از آن «و جُلب اللیل یطرده النهار» است، تصریح نموده که گوینده‌ شعر از جُلب، سواد و سیاهی را اراده کرده است.(7)

همچنین در کتاب سنن ابی داود از امّ سلمه، همسر گرامی پیامبر اکرم(صلی‌ الله‌ علیه‌ وآله) قضیه ای نقل شده است که مبین تبادر ذهنی زنان عرب آن زمان از جلباب می باشد. او می گوید: «لَمَّا نَزَلَتْ «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ» خَرَجَ نِسَاءُ الْأَنْصَارِ کَانَ عَلَى رُءُوسِهِنَّ الْغِرْبَانِ مِنْ الْأَکْسِیَةِ»(8)؛ (وقتی آیه جلباب «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ» نازل شد، زن های انصار از خانه های شان خارج شدند، درحالی که پوشش های مشکی داشتند؛ گویی کلاغ بالای سر آن ها نشسته است).

از مجموع شواهد لغوی، تفسیری و تاریخی مذکور، به روشنی استفاده می شود که رنگ جلباب و چادر زنان عرب هنگام نزول آیه ی شریفه، مشکی بوده است؛ بنابراین، می توان گفت که چادر مشکی منشأ و ریشه ی قرآنی دارد.
 
ثالثا: حجاب کامل با رنگ مشکی محقق می شود:
حجاب فقط با پوشیده بودن بدن محقق نمی شود؛ بلکه آنچه اهمیت دارد جذابیت نداشتن برای نامحرم است که با رنگ تیره محقق می شود. چنان که روان شناسان نیز به آن تصریح کرده اند. از نظر اسلام، حجاب زن باید پوشاننده بدن او باشد و همچنین هنگام مواجهه با نامحرم جلب توجه ننماید. بدیهی است که رنگ مشکی در مقایسه با رنگ های دیگر به نحو شایسته پوشش غلیظ ‌تر و بهتری را برای زن تأمین می کند.

استفاده از حجاب مشکی، نه تنها عارضه منفی ندارد، بلکه با فلسفه حجاب، یعنی عدم تحریک و ایجاد آرامش روانی در جامعه نیز سازگار است. امروزه در روان شناسی رنگ ها، این که رنگ مشکی باعث تحریک و جلب توجّه نمی شود، یک واقعیّت مسلّم است. «ماکس لوشر» در کتاب روان شناسی رنگ ها درباره رنگ سیاه می گوید: «رنگ سیاه نمایانگر مرز مطلق است». خانمی که از حجاب مشکی استفاده می کند با این کار، مرز کاملی بین خود و افراد نامحرم ایجاد می نماید. او می خواهد نشان دهد که نامحرم حقّ ندارد به این حریم نزدیک شود، زیرا این حریم، حریم حیا و عفّت است، نه جای بی حیایی و هوس ‎بازی. همچنین در همین کتاب آمده است که سیاه به معنای «نه» بوده و نقطه مقابل آن «بله» یعنی رنگ سفید است. بنابراین، وقتی بانوان در مقابل نامحرم از حجاب مشکی استفاده می کنند، در واقع می خواهند به او «نه» بگویند؛ و در مقابل، آنهایی که لباس سفید و روشن می پوشند، در واقع راه نگاه ها را به سوی خود باز می گذارند.(9)

در روایات هم تاکید بسیاری بر دوری زنان از خودنمایی در مقابل نامحرم شده است و حتی درصورتی که چادر مشکی هم بپوشند، نباید تنگ و بدن نما باشد و جلب توجه کند. به عنوان مثال در روایتی از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم: «لَا یَنْبَغِی‏ لِلْمَرْأَةِ أَنْ‏ تُجَمِّرَ ثَوْبَهَا إِذَا خَرَجَتْ مِنْ بَیْتِهَا»(10)؛ (برای زن سزاوار نیست که هنگام بیرون رفتن از خانه اش، لباس خود را جمع و فشرده کند). طبق این روایت حتی جمع کردن چادر و تبدیل آن به یک لباس تنگ که باعث جلب توجه دیگران شود مطلوب نیست؛ لذا به طریق اولی پوشیدن لباس های رنگی که نظر همه را جلب می کند نیز مطلوب نخواهد بود.

البته این سخت گیری فقط و فقط در برابر نامحرم است اما در مجالسی که افراد نامحرم حضور ندارند مثل مجالس زنانه و همچنین در حضور شوهر و افراد محرم زنان می توانند از زیورآلات و لباس های شاد و روشن استفاده نمایند و حتی در روایات به استفاده از زینت ها و زیباترین لباس ها در مقابل همسر تشویق شده اند. همچنین در نماز پوشیدن چادر و لباس سفید و پاکیزه ترین لباسها و خوشبو کردن خود و دست کردن انگشترى عقیق، مستحب است‏.

پی‌نوشت‌ها:
(1). الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407 هـ ق، چاپ چهارم، ج ‏6، ص 449، باب (لبس السواد)، ح 1.
(2). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم،مصطفوى، حسن، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360 هـ ش، ج ‏10، ص 61.
(3). شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، مکتبة آیة الله المرعشی‏، قم، 1378- 1383 هـ ش، چاپ متعدد، ج 16، ص 22.
(4). احکام عزادارى، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه امام على بن ابى طالب(ع)، قم،1390 هـ ش، چاپ دوم‏، ص 56.
(5). کتاب النکاح، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، 1424هـ. ق‏، چاپ اول، ج ‏1، ص 53.
(6). لغات در تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات امام على بن ابى طالب(ع‏)، قم‏، 1387 هـ ش،، چاپ اول‏، ص 165.
(7). لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، دار صادر، بیروت، 1414 هـ ق، چاپ سوم، ج ‏1، ص 270.
(8). سنن أبی داود، سلیمان بن الأشعث أبو داود السجستانی الأزدی، دار الفکر، بی تا، بیروت، ج 2، ص 459، ح 4101.
(9). ر.ک: پاسخ به شبهات دینی، جمالی، حسین، انتشارات مادوتا، تهران، 1390 هـ ش، ص 65.
(10). الکافی، همان، ج ‏5، ص 519.

منبع: رساله احکام جوانان (دختران)، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه امام على بن ابى طالب (علیه السلام)، قم، 1390 ش.